آموزش و پرورش را چگونه بشناسیم؟

اگر شما یک مشاهده گر و یک فعال در عرصه ی آموزش و پرورش باشید، بهتر به ضرورت تغییر در ابعاد گسترده پی خواهید برد و حالا اگر بخواهیم تحولی نیز نگاه کنیم، به جرات بعد از مشکل اقتصاد، مشکل آموزش و پرورش می تواند  مهم ترین  باشد. مساله ی آموزش و پرورش یک مساله ی ساده نیست، بلکه پیچیده و گمراه کننده است و نیازمند نگرش چند وجهی که بشود آن را در جهت تحول حل کرد یا حداقل پاسخ هایی ارائه داد. منظور از گمراه کنندگی این است که بُعد بیرونی آن برای مشاهده گران و مردم بگونه ای است که اگر آنها را وارد جزئیات بکنیم و به آنها از اهمیت هر بخش آموزش و پرورش بگوییم(گفتن حالت ایده ال) و سپس بیاییم آنها را متوجه ی واقعیت های حاضر کنیم، این خیلی تفاوت در نگرش ایجاد می کند، اگر شما بگویید خب ماهیت تمام مسائل اینگونه نیست؟ پاسخ می گویم، بله اما در آموزش و پرورش شدت این امر بیشتر است، چون میوه ی این درخت(نهاد آموزش و پرورش) را در جامعه به سادگی نمی توان دید، یعنی اگر شما آموزش و پرورش را یک درختی تصور کنید، فرض اکثریت مردم و عده ی زیادی از کارشناسان این است که خیلی راحت با چهار قدم(مدرکشو گرفتن در راس) می شود به این درخت نزدیک شد و میوه هایش را لمس کرد و یا اینکه با نگاه به میوه های آن می توانیم به راحتی قضاوت کنیم که این میوه ها برای این درخت است. 

دلیل اینگونه بودن آموزش و پرورش چیست؟
آموزش و پرورش در جنگلی انبوه یک حضور بی قرار دارد که انسان برای شناخت و قضاوت درباره ی آموزش و پرورش می بایست( اگر نگوییم بشناسد) حداقل از کنار تک تک آن درختان عبور کند، چون لازمه ی رسیدن به یک درخت در وسط جنگل همین است که شما از مکانی که هستید تا مکانی که آدرس نام دارد، حرکت کرده، تا به مقصد برسید. وقتی می گویم مسائل گسترده و پیچیده است، منظورم چنین تصویری است، و اگر همین تصویر را درباره ی مفهوم آموزش و پرورش در ذهن ها در نظر بگیریم، آن وقت است که قضاوت کردن آموزش و پرورش و تصمیم به صحبت درباره ی موفقیت یا عدم موفقیت آن دشوار می شود. حال اگر بیاییم دانش آموزان را به عنوان میوه ی این درخت بدانیم، سوال اینجاست که اگر عوامل متعددی در رشد این میوه موثرند، آموزش و پرورش چه اندازه توانسته موفق باشد، سهم این نهاد چقدر است؟ آیا ما نیز باید مانند عده ای از گذشتگان، تمام حَسَناتی که در یک شخص جمع شده نتیجه ی کار این نهاد بدانیم و تمام زشتی ها را نتیجه ی انتخاب خود شخص و رشد خانوادگی او؟ انتخاب یک نامعلم در جریان استخدامی به عنوان یکی از آن درخت های مهم(مساله ی شیوه ی استخدام ها) در جهت عدم رشد اخلافی دانش آموزان چقدر تاثیر گذار بوده است؟ نحوه ی روانشناسی تربیتی و شیوه ی تربیتی حاکم بر اذهان معلمان، دریافت های نادرست آموزشی از مفهوم آموزش و یادگیری چطور؟، درختِ وسیعِ آموزش موسسه ای چگونه باعث شکوفایی یک دانش آموز می شود؟، نحوه ی انتصاب افراد مختلف در سطح کلان و خُرد و تقسیم وظایف آن ها در این نهاد، شیوه ی کتاب محور، تبلیغات در آموزش و پرورش، کیفیت دانشگاه فرهنگیان، کیفیت کلاس های ضمن خدمت مجازی و حضوری چه طور؟، شیوه ی مدیریت و گردش مالی این نهاد چگونه است؟، ارزشیابی کیفی توصیفی چه سهمی دارد، قوانین موجود در این نهاد چطور؟ و . که همه ی این ها درختان(مسائل) این جنگل اند و از هم جدا نیستند، بصورت ریشه ای به هم متصل و بر دیگری تاثیر می گذارند. این موضوع بخاطر این بود، که شاید عده ای بخوهند آموزش و پرورش را قضاوت کنند و این متن به اندازه ی یک گام آن ها را به سمت آدرس درست هدایت کند و کسانی که آموزش و پرورش را به عنوان خانواده ی دوم همه ی ما انسان ها در روی کره ی زمین می شناسند، در کشور ما نیز با نگاهی جدی،
 بخواهند مساله محور و مبتنی بر واقعیت ها مطالعه و به نسبت آن در عمل گام هایی بردارند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها