کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم از تینا سیلیگ و ترجمه ی محمد رضا آل یاسین یکی از کتاب های فوق العاده در حوزه ی خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی می باشد. نویسنده در این کتاب به بیان تجربیات خود که در کلاس درس اجرا کرده، می پردازد. تینا سیلیگ خود مدیر اجرایی مرکز کار آفرینی دانشگاه استنفورد است که در دوره های مختلف کلاس های خلاقیت و نوآوری تدریس می کند. 


او درباره اشخاص مختلف که در طرح های خلاقانه توانسته اند یک کار سودمند انجام دهند و همچنین در رابطه با کارهای گروهی خلاقانه  تجربیاتی را بیان می کند که برای هر مدیر و هر شخصی که می خواهد در زندگی دست به ابتکار بزند، بسیار مفید خواهد بود.

او در کتاب خوب می نویسد:《 مشکل کلاف سر در گم نیست بلکه با خود پاسخ هایی به همراه دارد. در جایی دیگر بیان می دارد که از تجربه باید درس گرفت و درس گرفتن تنها با تلاش میسر می باشد. نباید منتظر کسی بود که موفقیت را به شما هدیه دهد باید از خودمان شروع کنیم. نگرش درست بزرگترین عامل رسیدن ما به موفقیت محسوب می شود. همواره مفروضات و دید قالبی فیلترهایی هستند که به افکار ما جهت داده و از ظهور افکار بکر و پویا جلوگیری می کنند. یادمان نرود که در بطن هر مشکل تخم و نطفه فرصتی ارزشمند نهفته است. چنانچه دیگران افکار، طرحها و نقشه هایتان را احمقانه خواندند تردید نکنید که در مسیر درست گام بر میدارید. برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب در یک طوفان فکری دو فرض را بپذیرد که نخست چیزی به نام ایده ی بد وجود ندارد و دوم تلاش کنید روی افکار و ایده های دیگران کار کنید. و در جایی دیگر می گویند: اجازه نگیرید، به جای این کار طلب بخشش کنید.》

اکنون که در حال نوشتن نکات مهم این کتاب هستم تا صفحه ی ۹۲ پیش رفته ام و کل کتاب ۲۲۸ صفحه است و البته این را هم بگویم که تا بدین جای کار دو برداشت مهم برایم از کتاب اتفاق افتاده است. اول اینکه ضریب خطرپذیری خود را بالا ببرم و دوم اینکه راه های ساده و پیش پا افتاده با کمی تعدیل و اصلاح به بهترین ایده ها تبدیل می شوند. 


مشخصات نشر: تهران، هامون، ۱۳۹۲


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها